تو بیا
دل من مي گيرد
هر زمان ماه رود پشت حجابي از ابر
هر زمان از بر كوه
نشود پخش صداي ملكوت
هر زمان بازي ابر و خورشيد
نرساند باران
هر زمان ابر بغرد اما...
نفرستد باران
دل من مي گيرد
وقتي از دوست نيايد خبري
بي حضورش چشمه ها بي روحند
هيچ برگي ندهد بازدمش را بيرون
و فضا پر شود از اكسيژن مرگ
باغ خضراي عدن
بي تو شبي خواهد سوخت
پس بيا همنفس نور خدا!
تا زمين بار محبت سر هر شاخه دهد
چشمه جاري شود از هر ترك كوه و دمن
خاطرت سبز در آئينه ذهن
تو بيا
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۱ ساعت 21:7 توسط سینا برادران
|